شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

*آذرخش*

+ *تک شيانه به کمپوت هاي گيلاس*چندبار به زبان خوش از او خواهش کردم از خر شيطان بيايد پايين و هر چه دارد بياورد برادرانه بخوريم، به خرجش نرفت. چاره‌اي نبود، به نمايندگي از طرف ساير برادران مأموريت يافتم که در يک عمليات متهورانه! ترتيب قوطي‌هاي احتکار شده را بدهم.
*آذرخش*
تک با موفقيت انجام شد. شب بود، کمپوت‌ها را آوردم ريختم روي زمين و گفتم بيايد که انبار شما را مهمان کرده است، جلوتر از همه بيچاره داداشي آمد، با چه حرص و ولعي مي‌خورد و دست آخر مثل هميشه خرسند بود از اينکه شکمش سير شده در حالي که انبار ذخيره‌اش دست نخورده باقي مانده است.
*آذرخش*
چاره‌اي نبود، اين خبر ناگوار را بايد هر چه زودتر و البته عاقلانه‌تر با او در ميان مي‌گذاشتيم. صحبت را با يک صلوات شروع کردم: براي سلامتي برادر داداشي صلوات! بعد ادامه دادم: ما نمي‌دانيم چطور و با چه زباني از آقاي داداشي تشکر کنيم، واقعاً لطف کردند!
*آذرخش*
مي‌شد حدس زد چه حالي دارد، بين خوف و رجا، فهميده و نفهميده طبعاً منتظر بقيه ماجرا بود. اما بقيه‌اي نداشت، خنده رفقا و صلوات‌هاي بعدي جاي هيچگونه ابهامي را باقي نگذاشت.او براي اينکه نشان بدهد خودش را نباخته، بعد از آن شوک با صداي بلند گفت: نوش جانتان، کسي که چيزي را انبار کند، سزايش همين است.
*آذرخش*
اللهم الرزقنا توفيق الشهاده في سبيلک
اللهم الرزقنا توفيق الشهاده في سبيلک - *آذرخش*
اللهم الرزقنا توفيق الشهاده في سبيلک - آذرخش - ..فاطمه سادات..
*آذرخش*
رتبه 41
58 برگزیده
2274 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top