سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ


پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 15
  • بازدید دیروز: 33
  • کل بازدیدها: 304306



*پرواز انتظار*




گدا گدا رحمت خدا
یه نون بده به کد خدا!
راستی چرا به کدخدا
تو قصه ها میگن گدا؟!

کدخدا که گدا نیس!
نوکر آدما نیس
کدخدا صاحب خداس
حسابش از همه جداس

خودش برو بیا داره
سری توی سرا داره
شاید یه روز گدا بوده
اما الان اهن داره اوهون داره
مث دهل صدا داره

چارتایی زن
چل تایی صیغه ای رو هم جدا داره
واسه ی خودش

ماشین داره
خونه داره
تو خونشم اتاق داره
توی اتاق تاقچه داره
رو تاقچه یه بقچه داره
تو بقچشم سند داره
سند میگم؟!!!
سند مند زیاد داره
سندها منگوله شده
تو هم دیگه لوله شده

راستی بگم
تو خونشون الاغ داره
الاغ اون پالن داره
پالن گلدوزی شده
با طلا دور دوزی شده
آهان یه کارخونه داره

تو کارخونش
منشی پرچونه داره
منشیه هم به سگ داره
برای تیغ زدن خانوم
یه تیغ داره یه رگ داره

کدخداهه زمین داره
هزار تا زیرزمین داره
تو همه جا کمین داره
تو بورس و بازار سیا وکیل داره
وکیلای شکیل داره

توی شمال ویلا داره
تو ویلاشم، من نمیگم!
مردم میگن ژیلا داره!

دیگه چی داره؟!
دیگه چی داره؟!
کدخدا چیزی نداره
کی بود می گف یه چی داره؟

من نبودم دستم بود
تقصیر آستینم بود
آستین مال کتم بود
کتم مال بابام بود
بابام مال خدا بود
خدا مال گدا بود
پس تقصیر گدا بود
گدا گدا،رحمت خدا، یه نون بده به کدخدا!




موضوع مطلب :


چهارشنبه 90 شهریور 2 :: 10:52 عصر :: نویسنده : *پرواز انتظار*

در شب قدر دلم با غزلی هم دم شد

بین ما فاصله ها واژه به واژه کم شد

بیت هایم همه قرآن روی سر آوردند

چارده مرتبه . آنگاه دلم محرم شد

ابتدا حرف دلم را به نگاهم دادم

بوسه می خواست لبم،گنبد خضرا خم شد

خم شد آهسته از اسرار ازل با من گفت

گفت:ایوان نجف بوسه گه عالم شد

بعد هم پشت همان پنجرهء رویایی

چشم من محو ضریحی که نمی دیدم شد

خواستم گریه کنم بلکه بر این زخم عمیق

گریه مرهم بشود، خون جگر مرهم شد

گریه کردم ،عطش آمد به سراغم،گفتم:

به فدای لب خشکت! همه جا زمزم شد

آنقدر دور حرم سینه زدم تا دیدم

کعبه شش گوشه شد آنگاه دلم محرم شد

روی سجادهء خود یاد لبت افتادم

تشنه ام بود، ولی آب برایم سم شد

زنده ماندم که سلامی به سلامی برسد

از محمد به محمد که میسر هم شد

من مسلمان شدهء مذهب چشمی هستم

که درآن عاطفه با عشق و جنون توام شد

سالها پیر شدم در قفس آغوشت

شکر کردم، در و دیوار قفس محکم شد

کاروان دل من بسکه خراسان رفته است

تار و پود غزلم جادهء ابریشم شد

سالها شعر غریبانه در ابیات خودش

خون دل خورد که با دشمن خود همدم شد

داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم

برگ در برگ مفاتیح پر از شبنم شد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده به او کار جهان در هم شد

بیت آخر نکند قافیه غافلگیرت

آی برخیز ز جا قافیه یا قائم شد...

  یاعلی مدد




موضوع مطلب :


سه شنبه 90 شهریور 1 :: 10:12 عصر :: نویسنده : *پرواز انتظار*
< 1 2 3

.::بزرگترین مرجع کد آهنگ::. .::دریافت کد موزیک::.