سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ


پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 11
  • بازدید دیروز: 22
  • کل بازدیدها: 304425



*پرواز انتظار*




شهدا

 قسمت اول

امروز که نیمه شعبان میلاد آقاست اومدم گلزار علی بن جعفر دلم گرفته بود و بغض راه گلویم رو بسته بود رفتم سر قبور چند شهید ونگاه انداختم به عکسشون که بالای سرم بود واقعا اینا کی بودن یکی مثل ما و توسن سال ما چرا مگه چه خبر شده که ما نمیفهمیم داری چی کار می کنیم بی اختیار اشک جاری وصدای یا مهدی از دلم برخواست بعد از لحظاتی که آروم شدم وقصد بازگشت داشتم (ناهار دعوت بودم)اومدم دم در توجه ام به خانمی جلب شد که از اون طرف خیابون به سمت گلزار می اومد ولی مثل آدمی که یه چیزی گم کرده از دور نگاهش میکردم به سمت قبرهای مختلفی در تکاپوی یارش بود شاید اونم سالهاست منتظر عزیزشه(آخه خیلی مفقود الاثر داریم)کنجکاوی امونم ندادبا اینکه خیلی برام سخت بود یا علی گفتم ورفتم جلو : ببخشید خانم دنبال شهید خاصی میگردی یه نیم نگاهی به من کرد ورفت نمیدونم شاید می خواست به من بفهمونه که اگر میخواهی به جوابت برسی باید منتظر بمونی واقعا چقدر انتظار سخته ومنتظر بودن سختر  

یا شاید هم فکر کرده بود مزاحم هستم ولی به هر حال درد سر تون ندم حس کنجکاوی بهم گفت منتظر باش وببین عاقبت چی میشه آروم آروم رفت به سمت قبر شهید زین الدین همین جور چند دقیقه بالا سرش ایستاد فکر کردم شاید از اقوامشه که این قدر ثابت مونده (حتما داشته درددل میکرده)ولی بالاخره رفت به همون جایی که باید میرفت بالای سر یه قبر شهید ایستاد آروم کفشهاشو دراورد نشست دورکعت نماز عاشقی خوند و دیگه من نمیدونم بین این دو چی رد وبدل شد همین میدونم که انگار عاشق ومعشوق باشند وتو فقط باید راوی باشی چقدر روای شهدا بودن لذت بخشه یادش به خیر اون موقعها که میرفتیم سیره شهدا با حاجی هم کلام میشدیم حاج عبدالله رو میگم تازه با پسرش مصطفی دوست شده بودم تو پروژه( عطر سیب) حاج آقا ضابط از اون آدمایی بود که دلتو میبرد کربلا واقعا حیف بود که شهید نشه




موضوع مطلب :


دوشنبه 90 تیر 27 :: 2:17 عصر :: نویسنده : *پرواز انتظار*

.::بزرگترین مرجع کد آهنگ::. .::دریافت کد موزیک::.