باد صبا درآمد فردوس گشت، صحرا
آراست بوستان را، نیسان به فرش دیبا
دست از جهان بشویم، عزّ و شرف نجویم
مدح و غزل نگویم، مقتل کنم تقاضا
میراث مصطفى را، فرزند مرتضى را
مقتول کربلا را، تازه کنم تولّا
آن میرِ سر بریده، در خاک خوابُنیده
از آب ناچشیده، گشته اسیر غوغا
تخمِ جهانِ بىبر، این ست و زین فزونتر
کهتر، عدوى مهتر! نادان عدوى دانا!
بر مقتل، اى کسائى! برهان همى نمایى
گر هم برین بپایى، بىخار گشت خرما
تا زندهاى چنین کن، دلهاى ما حزین کن
پیوسته آفرین کن بر اهل بیت زهرا
(کسایی مروزی)
موضوع مطلب :