منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
*پرواز انتظار* تو این یک سال که اینجا بودم خیلی چیزا رو آموختم خیلی ها رو شناختم خیلی ها رو هم دیدم تمام این یکسال من شد خاطره ...خاطره تابستون گذشته ...ماه رمضون گذشته...سفرهای مشهد ودیدار های گذشته همه وهمه گذشت اما یاد شما نخواهد گذشت واین آن چیزی است که ماندنی است. واقعا باید درود فرستاد بر جناب مهندس وهمکاران عزیزشون که این فضا رو فراهم کردند فضایی که نسبت به فضاهای مشابه اون بی نظیره خدا بر توفیقاتشون بیافزاید و سعادت خدمت به دوستان را همچنان بر ایشان ارزانی بدارد. تو این مدت خیلی از دوستان دردودلشون رو گفتن ما هم تا اونجا که میدونستیم سعی کردیم دل به دلشون بدیم ویه کمی بذاریم خالی بشن وراهنمایشون کردیم ولی اگه از دستمون هم بر نمیومد ارجاع میدادیم به متخصصین فن وسوالهایی که بلد نبودیم هم با صدای بلند گفتیم بلد نیستیم نه اینکه ملت رو سر کار بذاریم. ما تو این فضای مجازی فقط نوشته ها یا صدای هم دیگه رو دیدیم وشنیدیم ولی اینکه در دنیای حقیقی که هستیم وچه هستیم خدا داند وبس لذا از تمامی دوستان عزیزم که در این مدت موجبات ناراحتیشون رو فراهم کردم ویا باعث ناراحتیشون شدم عاجزانه میخواهم که حلال بفرمایند. امید وارم با سعی وهمت وتلاش خویش آینده بسیار خوب برای خود وجامعه اسلامی رقم زنید. از خداوند متعال توفیقات تمامی عزیزان را خواستارم.... در پناه امام زمان سالم ومحفوظ باشین.... اگر هم دلتون شکست واشکی جاری شد این حقیر رو هم فراموش نکنین.....یا علی
موضوع مطلب : پنج شنبه 91 تیر 22 :: 4:3 عصر :: نویسنده : *پرواز انتظار*
هی دیدی آذزخش یکسال از عمرت گذشت یکسال که با همه خوبیها وبدیهاش طی شد تو دیگر جوان شده ای باید برای آرزو های بلندت خودت را بسازی البته با کمک دوستانت پس خودت را خوب بساز تا آینده را خوب بسازی آذرخش عزیزم خاطرات تو همیشه با من همراه خواهد بود همه جا وهمه وقت با تو بودن تجربه بسیار خوبی بود تجربه ای که بی گمان در آثارش نمایان میگردد چه دلها که با تو راز نهان نگفتن وچه سخن ها که با تو سنگ تمام نگذاشتن دوست نما ها را شناختی دوستانی را یافتی و دشمنانت همچنان در شوک دیوار صوتییت بسر میبرن مجازی بودی ولی به اندازه هزاران حقیقی کار کردی جور دیگران را کشیدی آنان که فقط وفقط ورد زبانشان ذکر یار است چه ثوابها که یک شبه از جهاد های دیگران نصیبت شد وچه عقابها که از بی همتی دوستان عایدت شد گذشت ..و...این نیز بگذرد....روزگاری به سراغت میایند وکاش که دیر نیایند
موضوع مطلب : پنج شنبه 91 تیر 22 :: 12:8 عصر :: نویسنده : *پرواز انتظار*
الو سلام آقا خوبین؟! میدانم که خوب نیستی چه بگویم ! چه دارم که بگویم جز........ آقای خوبیها،آقای مهربانی ها،آقای.... از بس که دورم از تو احساس نمی کنم غمت را چه برسد که ببینم آنرا هیاهوی این مردم را میبینی،مرکبهایشان را مینگری امشب همه هستند وچشمان من همه را به امید دیدار تو نظاره گر است پیر مرد عصا به دست نوه اش را میاورد دختری جوان چادر بر سر میگیرد مادری طفل در آغوش میگرید ومیآید جوانان خندان وگریان میآیند همه میآیند همه هستند وباز من میمانم وتنهایی وبی تو بودن.... من میمانم وانتظار بی منتظر خویش گنبد فیروزه ایت بی دلیل مرا تا اوج بهشت میبرد وسبزی اطرافش خاطره خیمه ات را مجسم میسازد نمیدانم چه سری است دراین رنگ سبز نا خودآگاه چشمانم را نه بلکه دلم را خیره خویش میسازد چه ارتباطی است میان رنگ ودل وباز اشک واشک واشک........... ببار ای چشمان من اگر اینجا نباری کجا بباری بسوز ای دل که اینجا محل سوختن است بساز ای عشق مرهمی که لایق این سوختن باشد چشم را بالا میآورم کودکی بر شانه های پدرش چشم در چشم من میشود خنده ای میکند وباز داغ من تازه تر میشود چونان کودکان دامن مهربانت را آرزو دارم کاش سرم را لایق دامانت کنی کاش رکابت را لایق سربازیم سازی آقای من دلم گوشه گوشه شش گوشه شد آنقدر که در آرزوی شش گوشه نشستم امشب هر کسی از بهر حاجتی سوی تو آید وچه عده ای حقیر که امشب شیطان را مهمان هستند مهربان پدر!!! صلاح دانستی مرا هم دریاب بعد از آنکه اینان را دریافتی کاری کن شرمنده نشوم از من مخواه آنچه ظرفیتش را ندارم ظرفیتش را دادی آنگاه طلب کن افتخار خادمیت را که خادمی این قوم است بر من ارزانی دار مرا بر آن موفق بدار وهمواره همراه وهمیارم باش مهربان مولای عالم!!! بنویس با دستان مبارکت عاقبت به خیریمان را!!! ای مهربانتر ازمادر ای آقااااااااااا!!!
موضوع مطلب : چهارشنبه 91 تیر 21 :: 8:46 صبح :: نویسنده : *پرواز انتظار*
گویند که امروز روز توست ازصبح تا به حال همه از تو شنیدم چند روزی است دلم را روانه کوی تو کرده ام شاید به نگاه دلم نگاهی کنی تا کی پل عبور دیگران شوم ارباب من شش گوشه میخواهم اما تو گوشه گوشه دلم را شش گوشه کردی کسی چه میداند که بین من تو چیست؟!! میداند؟!! درد هجری کشیده ام که مپرس!!! باز هم مثل همیشه پسندم آنچه جانانم پسنده!!!
موضوع مطلب : دوشنبه 91 تیر 19 :: 5:51 عصر :: نویسنده : *پرواز انتظار*
جوان!!! جوان ...وجوان.....چه کلمه ای!!!! دیشب چنان ذهن مرا مشغول کردی تو شاید اگر نبود تولد آقا زاده تو هم اینقدر مرا درگیر خویش نمیکردی جوانی به چیست؟ جوانی به دله؟ به علمه؟ به سنه؟ به همت وتلاشه؟ به دینداری وعزته؟ به غرور ولجبازیه؟ واقعا من جوونم؟ توجوونی ؟ یعنی الان ما همه جوونیم؟ فرق ما با اون جوونا چیه؟ اونا ادعا نداشتند ما داریم؟ اونا ادعاداشتند مانداریم؟ چی؟ چیه آخه؟ بذار یه مثال بزنم دیدی هواپیما تا بیاد بلند شه یه مقدماتی داره وقتی اوج گرفت تو یه مسیری ثابت میمونه تا به مقصد برسه نزدیکای مقصد دوباره باید یه سری مقدماتی برای فرودش داشته باشه فاصله بین اوج گرفتن هواپیما تا نشستنش روی زمین رو میشه گفت جوونی!!! حالا فهمیدی جوون عزیزم من وتو میتونیم اوج بگیریم وتو همون اوج باقی بمونیم اگه خدایی بشیم مثل شهدا بشیم یا با علممون یا بادینمون یا با همت وکارمون .... خلاصه همه اینا در کنار با خدا بودن میتونن جوونی ما رو تضمین کنن وقتی میگن میلاد علی اکبر روز جوان یعنی؟ بله الگوی من وتو آقا زاده هست دیگه.... در ادب و علم وشجاعت فرمانبرداری از امام زمانش و فرزند نیکو بودن برا پدر ومادرش خلاصه تو هر زمینه ای که بگی نمونه اند... آخه به منم میگن جوون!!! خدا جوانیم را دریاب!!! خدا قسمت همه جوونا کنه کنار مرقد شریفش اونجا از خودش بخوان جوونیشونو بیمه کنه .... رفتین ما رو هم از یاد نبرین.... التماس دعا
موضوع مطلب : دوشنبه 91 تیر 12 :: 7:30 عصر :: نویسنده : *پرواز انتظار*
|