به کربلات اومدم این دل

جا مونده تو حرمت

قرار دل زکفم برده

 غبار رو حرمت.........

آن ساعتی را یاد دارم

که رو به روی گنبدت

خیره خیره نظاره میکردم

و تو گویی

در گوش نسیم

آواز روح بخشی نثارم میکردی

سالیانی است

منتظر تکرار آن لحظه های ناب هستم

حس خوب با توبودن

با تو زیستن

با تو گفتن

از تو شنیدن

از تو دیدن

از تو خواستن

من

ای منیت من

ای من من

تو را چه شده

مگر دردم را نمیشنوی

از چه با من سر لجبازی داری

زود باش خودت را جمع وجور کن

راه بسیار پر پیچ وخم است

نمی خواهی مرا یاری کنی؟

........................................

روز ها ولحظه ها وثانیه ها درگذرند ومن مانده ام وکرم تو  

امروز وقتی صلوات شعبانیه رو خوندن

یه بغضی گلومو گرفت

یعنی سی شعبان

به نیمه رسیدند وتو نرسیدی

از نیمه گذشتند وتو نگذشتی

جانا هم تو رسیدی ومن نرسیدم

هم توگذشتی ومن نگذشتم

تا کی ادامه دارد این گذشتنهای ناگذشتنی

تا کی ادامه دارد این رسیدن های نارسیدنی

بغضم را ببین

اشکم را نگر

جسمم را نظاره کن

آخر تا کی باید سرباز باشم

 نمیخواهی درجه ای نشانی مدالی

آه

بیا جانا

نه درجه نه مدال نه نشان

تورا میخواهم

تورا میجویم

تورا میبویم

تو را

چشم در راهم

پس به یمن زادروز جدت

عموی وفا دارت

قدمهایم را استوار کن

دور کن مرا از آنچه که باعث شرمندگی تو میشود

هوایم را داشته باش

سفارشی

داشته باش

.............................................

اللهم عجل لولیک الفرج