منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
*پرواز انتظار* اولین روز بارانی را به خاطر داری؟ غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم. دومین روز بارانی چطور؟ پیش بینی اش کرده بودی چتر آورده بودی من غافلگیر شدم سعی میکردی من خیس نشوم شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود سومین روز چطور؟ گفتی سرت درد میکنه حوصله نداشتی سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد . . . و چند روز پیش را چطور؟ به خاطر داری؟ با یک چتر اضافه اومدی مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمون نره دو قدم از هم دورتر برویم. فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم. تنها برو! دکترعلی شریعتی
موضوع مطلب : دوشنبه 90 مرداد 17 :: 10:35 عصر :: نویسنده : *پرواز انتظار*
روزی روزگاری درختی بود …. و پسر کوچولویی را دوست می داشت . پسرک هر روز می آمد برگ هایش را جمع می کرد از آن ها تاج می ساخت و شاه جنگل می شد . از تنه اش بالا می رفت از شاخه هایش آویزان می شد و تاب می خورد و سیب می خورد با هم قایم باشک بازی می کردند . پسرک هر وقت خسته می شد زیر سایه اش می خوابید . او درخت را خیلی دوست می داشت خیلی زیاد و در خت خوشحال بود اما زمان می گذشت پسرک بزرگ می شد و درخت اغلب تنها بود تا یک روز پسرک نزد درخت آمد درخت گفت : « بیا پسر ، ازتنه ام بالا بیا و با شاخه هایم تاب بخور ، سیب بخور و در سایه ام بازی کن و خوشحال باش . » پسرک گفت : « من دیگر بزرگ شده ام ، بالا رفتن و بازی کردن کار من نیست . می خواهم چیزی بخرم و سرگرمی داشته باشم . من به پول احتیاج دارم می توانی کمی پول به من بدهی ؟ درخت گفت : « متاسفم ، من پولی ندارم » من تنها برگ و سیب دارم . سیبهایم را به شهر ببر بفروش آن وقت پول خواهی داشت و خوشحال خواهی شد . پسرک از درخت بالا رفت سیب ها را چید و برداشت و رفت . درخت خوشحال شد . اما پسر ک دیگر تا مدتها بازنگشت … و درخت غمگین بود تا یک روز پسرک برگشت درخت از شادی تکان خورد و گفت : « بیا پسر ، از تنه ام بالا بیا با شاخه هایم تاب بخور و خو شحال باش » پسرک گفت : « آن قدر گرفتارم که فرصت بالا رفتن از درخت را ندارم ، زن و بچه می خواهم و به خانه احتیاج دارم می توانی به من خانه بدهی ؟ درخت گفت : « من خانه ای ندارم خانه من جنگل است . ولی تو می توانی شاخه هایم را ببری و برای خود خانه ای بسازی و خوشحال باشی . » آن وقت پسرک شاخه هایش را برید و برد تا برای خود خانه ای بسازد و درخت خوشحال بود اما پسرک دیگر تا مدتها بازنگشت و وقتی برگشت ، درخت چنان خوشحال شد که زبانش بند آمد با این حال به زحمت زمزمه کنان گفت : « بیا پسر ، بیا و بازی کن » پسرک گفت : دیگر آن قدر پیر و افسرده شده ام که نمی توانم بازی کنم . قایقی می خوانم که مرا از اینجا ببرد به جایی دور می توانی به من قایق بدهی ؟ درخت گفت : تنه ام را قطع کن و برای خود قایقی بساز آن وقت می توانی با قایقت از اینجا دور شوی و خوشحال باشی . پسر تنه درخت را قطع کرد قایقی ساخت و سوار بر آن از آنجا دور شد . و درخت خوشحال بود پس از زمانی دراز پسرک بار دیگر بازگشت ، خسته ، تنها و غمگین درخت پرسید : چرا غمگینی ؟ ای کاش میتوانستم کمکت کنم اما دیگر نه سیب دارم ، نه شاخه ، حتی سایه هم ندارم برای پناه دادن به تو پسر گفت : خسته ام از این زندگی ، بسیار خسته و تنهام و فقط نیازمند با تو بودن هستم ، آیا میتوانم کنارت بنشینم ؟ درخت خوشحال شد و پسرک پیر کنار درخت نشست و در کنار هم زندگی کردند و سالیان سال در غم و شادی ادامه زندگی دادند … دوستان خوبم ، آیا شرح داستان ، چیزی به یاد ما نمیآورد ؟ اکثر ما شبیه پسرک داستان هستیم و با والدین خود چنین رفتاری داریم درخت همان والدین ماست ، تا وقتی کوچکیم دوست داریم با آنها بازی کنیم تنهایشان میگذاریم و دوباره زمانی به سویشان بر میگردیم که نیازمند هستیم و گرفتار برای والدین خود وقت نمیگذاریم ، آیا تا به حال به این فکر کرده ایم که پدر و مادر برای ما همه چیز را فراهم میکنند تا ما را شاد نگه دارند و با مهربانی چاره ای برای رفع مشکل ما پیدا میکنند و تنها چیزی که در عوض از ما می خواهند این است که تنهایشان نگذاریم به والدین خود عشق بورزیم ، فراموششان نکنیم برایشان زمان اختصاص دهیم همراهیشان کنیم شادی آنها در دیدن ماست هر انسانی میتواند هر زمان و به هر تعداد فرزند داشته باشد ولی پدر و مادر فقط یک بار …. موضوع مطلب : یکشنبه 90 مرداد 16 :: 11:47 عصر :: نویسنده : *پرواز انتظار*
موضوع مطلب : یکشنبه 90 مرداد 16 :: 6:54 عصر :: نویسنده : *پرواز انتظار*
[سوره البقرة (2): آیات 183 تا 185 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (183) أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعامُ مِسْکِینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ترجمه : اى افرادى که ایمان آوردهاید روزه بر شما نوشته و واجب شد، همانطور که بر مردم قبل از شما واجب شده بود. شاید شما پرهیزکار شوید چند روز معدودى است. پس اگر کسى از شما مریض یا مسافر بود (که نتوانست روزه بگیرد) آن چند روزى را (که روزه نگرفته) از روزهاى دیگر بگیرد و بر اشخاصى که طاقت روزه را ندارند لازم است فدیه یعنى طعام به بینوایان بدهند. پس کسیکه خواهان نیکوئى باشد براى او بهتر است. و روزه گرفتن شما براى شما بهتر خواهد بود اگر بدانید. اهمیت روزه : وجوب روزه در ماه رمضان یکى از ضروریات دین مقدس اسلام است . کسیکه منکر آن شود مرتد میگردد و قتل او (بر حاکم شرع) واجب میشود . کسیکه (بدون عذر شرعى) روزه ماه رمضان را بدون اینکه آنرا حلال بداند عالما عامدا افطار نماید باید بیست و پنج تازیانه بخورد، اگر تکرار نمود نیز باید بیست و پنج تازیانه بخورد. اگر بازهم اعاده نمود باید کشته شود. ولى احوط این است که مرتبه چهارم کشته شود. اما اگر ادعاء کند که اشتباه کرده است و ادعاى او قابل قبول باشد از تازیانه و کشته شدن معاف است . روزه چهار نوع میباشد بدین شرح: 1- واجب 2- مستحب 3- حرام 4- مکروه که هر کدام از آنها در کتب فقه مشروحا نگاشته شده است- عروة الوثقى . لغت و معنى : کلمه صوم و صیام: در لغت بمعناى سکوت و در اصطلاح شرع بمعناى خود دارى کردن از اشیائى است که روزه را باطل میکنند (با شرائط مخصوصى که در کتب فقه گفته شده است) معناى کلمه شَهْرُ یعنى ماه و جمع قلّه آن:اشهر و جمع کثره آن: شهور است. آنرا بدین لحاظ شهر میگویند که بوسیله اشتهار هلال شهرت پیدا میکند. کلمه رَمَضانَ از کلمه رمض گرفته شده و معناى رمض: شدت تابش آفتاب است بر ریگ و امثال آن. چون نام ماهها را بمناسبت فصول سال انتخاب میکردند و این ماه در فصل شدت گرما بود لذا نام آنرا رمضان نهادند. بنا بقولى کلمه رَمَضانَ یکى از نامهاى خداى سبحان است. کلمه فرقان: نام قرآن است که بین حق و باطل فرق میگذارد- مج .. شنبه 90 مرداد 15 :: 6:33 عصر :: نویسنده : *پرواز انتظار*
علامه مجلسی به دنبال آیه ی(ویقطعون ما امرالله به ان یوصل)یکصد وده حدیث درباره اهمیت صله ی رحم،بیان کرده،انها را مورد بحث قرار داده است. در اینجا برخی از نکات جالبی آنرا نقل میکنم:(بحار،ج71،ص87) *با بستگان خود دیدار ورابطه داشته باشید،هرچند در حد نوشاندن آبی باشد. *صله رحم عمر را زیاد وفقر را دور می سازد. *صله ی رحم،رزق را توسعه می دهد. *بهترین قدمها،قدمی است که برای صله ی رحم ودیدار اقوام برداشته می شود. *در اثر صله ی رحم ،به مقام مخصوصی در بهشت دست می یابید. *به سراغ بستگان بروید، گرچه آنها بی اعتنایی کنند. *صله ی رحم کنید هرچند آنها نیکوکار نباشند. *صله ی رحم کنید ،گرچه به اندازه ی سلام کردن باشد. *صله ی رحم ،مرگ و حساب روز قیامت را آسان می کند. *صله ی رحم،باعث تزکیه عمل ورشد اموال می شود. *کمک مالی به فامیل، بیست وچهار برابر کمک به دیگران پاداش دارد. *صله ی رحم کنید، گرچه یکسال راه بروید. *کسی که صله ی رحم را ترک کند، بویی از بهشت به او نمیرسد. #امام صادق (ع) می فرماید:((پدرم سفارش کرد،با افرادی که با فامیل خود رابطه ندارند،دوست مشو)).تفسیر راهنما ونورالثقلین موضوع مطلب : چهارشنبه 90 مرداد 12 :: 11:32 عصر :: نویسنده : *پرواز انتظار*
|